کد مطلب:180057 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

امام سجاد در عصر خلافت ابن زبیر
عبدالله بن زبیر از دشمنان پركینه ی خاندان رسالت بود، او در زمان یزید، با او بیعت نكرد و در مكه مردم را به بیعت با خود دعوت كرد و پرچم مخالفت با حكومت یزید را برافراشت.

هنگامی كه مروان در شام پس از مرگ معاویه ی اصغر، ادعای خلافت كرد، مردم شام با او بیعت كردند. در نتیجه جامعه اسلامی در یك زمان، دارای دو خلیفه گردید؛ خلیفه ای به نام عبدالله بن زبیر كه بر حجاز و یمن و عراق حكومت می كرد، و خلیفه دیگری به نام مروان كه بر شام و مصر حكومت می كرد.

امام سجاد علیه السلام هرگز عبدالله بن زبیر را تأیید نكرد، بلكه مخالفت خود را با او آشكار نمود، ولی از تسلط او بر همه ی سرزمین حجاز نگران بود و در این باره می اندیشید كه مبادا او بر مدینه مسلط گردد، و به



[ صفحه 73]



خاندان نبوت و شیعیان آسیب برساند. در این راستا به حدیث زیر توجه كنید:

ابوحمزه ی ثمالی می گوید؛ امام سجاد علیه السلام فرمود: «روزی از خانه بیرون آمدم و به این دیوار (اشاره به دیواری كه در آنجا بود) تكیه دادم، ناگاه مردی كه دو جامه ی سفید بر تن داشت پیدا شد و به چهره ام نگاه كرد و فرمود: ای علی بن حسین! چرا تو را اندوهگین و غمناك می بینم؟ آیا اندوه تو برای دنیا است، كه رزق و روزی خدا، هر روز برای نیكوكار و بدكار، آماده است.

گفتم: اندوه من برای دنیا نیست، زیرا روزی دنیا همان گونه است كه می گویی به خوب و بد می رسد.

گفت: پس اندوه تو برای آخرت است، كه آن هم وعده ای در دست خدای توانا است كه حكم می فرماید.

گفتم: اندوه من، برای آن هم نیست، زیرا آخرت همان گونه است كه گفتی.

گفت: برای چه اندوهگین هستی؟

گفتم: از فتنه ی ابن زبیر، و وضعی كه مردم دارند نگران هستم.

او خنده ای كرد و گفت: ای علی بن حسین! آیا دیده ای كه كسی به درگاه خدا دعا (برای رفع بلا) كند و به استجابت نرسد؟

گفتم: نه.

گفت: آیا دیده ای كه كسی به خدا توكل نماید، و خداوند امور او را سامان ندهد؟



[ صفحه 74]



گفتم: نه.

گفت: آیا دیده ای كه كسی چیزی از خدا بخواهد و به او ندهد؟

گفتم: نه.

سپس آن شخص (بعد از این نصیحت و دلداری) غایب گردید.» [1] .

آن شخص غایب، شاید خضر علیه السلام بوده، و شاید فرشته و پیك الهی به صورت انسان بوده كه برای دلداری امام سجاد علیه السلام آمده بود. به هر حال، منظور امام سجاد علیه السلام از نقل این ماجرا، این بود كه در شرایط سخت، باید در پرتو توكل به خدا، مقاومت كرد. و با اتكاء بر ذات احدیت، كارها را سامان داد.


[1] اصول كافي، ج 2، ص 63.